ماه و پناه به قلم نازنین مرادخانلو
پارت سوم
زمان ارسال : ۴۵۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه
پرت میشم توی گذشتهی نهچندان دور، زمانی که ترم آخر پیشدانشگاهی بودم و بابا رانندهم رو بهخاطر استعفاء مجبور شد عوض کنه. یه پسر جوون و سرد و ساکت که صمم و بکم من رو میبرد مدرسه و استخر و برمیگردوند خونه. نخ به نخ سیگار دود میکرد و حالم رو بههم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Shr
00خوبہ